جدول جو
جدول جو

معنی گل پیچ - جستجوی لغت در جدول جو

گل پیچ(گُ)
حریری نهایت باریک و غیر حاجب ماوراء که در آن گل سرخ خشک کردندی و برای دعوت به عروس با نبات به خانه مدعو فرستادندی. کیسه های خرد از حریر سخت نازک و باریک که در آن گل سوری خشک کردندی و زنان در میان جامه های نهاده تا بوی خوش گیرد. کیسه ای از حریر دیداری که در آن برگ گل سرخ یا گل یاس و امثال آن ریخته در میان البسه که درصندوق است نهند تا بوی خوش گیرد. و گاه آنرا با کمی نبات برای دعوت به عروس فرستند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
گل پیچ
حریری بسیار باریک و حاکل ماورا که در آن گل سرخ را خشک میکردند و برای دعوت بعروسی با نبات بخانه مدعو میفرستادند، کیسه ای کوچک از حریر بسیار نازک که در آن گل سوری را خشک میکردند و زنان در میان جامه مینهادند تا بوی خوش گیرد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل پری
تصویر گل پری
(دخترانه)
زیبا چون گل و پری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گوش پیچ
تصویر گوش پیچ
پیچ دهندۀ گوش، آنکه گوش کسی را به جهت تنبیه بپیچاند، گوش مال دهنده، برای مثال چو گشت آسمانم چنین گوش پیچ / نباید برآوردن آواز هیچ (نظامی۶ - ۱۱۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل پیچه
تصویر دل پیچه
بیماری اسهال و شکم روش با احساس درد و پیچش در روده ها
فرهنگ فارسی عمید
نوعی نی انعطاف پذیر قلیان که از تیماج یا پارچه و مفتول ساخته می شود و از نی های چوبی درازتر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل میخ
تصویر گل میخ
نوعی میخ که ته آن درشت و پهن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مچ پیچ
تصویر مچ پیچ
نوار نخی یا پشمی که به مچ دست یا پا می پیچند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل پیرا
تصویر گل پیرا
کسی که کارش پیرایش دادن و تربیت کردن گل است، باغبان، گل کار
فرهنگ فارسی عمید
(تَهْ)
کلاهی که در زیر عمامه پوشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
نام خاری سه پهلو. (ناظم الاطباء). گیاهی است که به ترکی دموردکنی گویند. (از شعوری ج 2 ورق 150)
لغت نامه دهخدا
(دِ چَ / چِ)
ذوسنطاریا، و آن اسهالی باشد با درد امعاء و خون. اسهال با درد امعاء. اسهال با درد. اسهال خونی. پیچ پیچش. پیچاک. زورپیچ. شکم پیچ. سحج. نستاک. سرقدم. (یادداشت مرحوم دهخدا). دل درد. پیچش. زور نشستن به معده و روده در نتیجۀ بیماریهای دستگاه گوارش مانند اسهال و اسهال خونی و گاستریت و جز آن. (فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
(گِ لِ حَ)
گلی است که به عربی طین بلدالمصطکی گویند و آن سفید به سیاهی مایل میباشد. سوختگی آتش را نافع است. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دل پیچه. پیچاک شکم. رجوع به دل پیچه شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان پیشین بخش راسک شهرستان ایرانشهر واقع در 10000گزی جنوب راسک، کنار راه فرعی راسک به پیشین. هوای آن گرم و دارای 500 تن سکنه است. آب آن از رودخانه ومحصول آن غلات، خرما و برنج است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ رَ)
دهی است از دهستان قره طقان بخش بهشهر شهرستان ساری، واقع در 4000گزی نکا بین راه شوسه و راه آهن. هوای آن معتدل و مرطوب و دارای 210 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ اَ)
آنچه در گلو پیچد. پیچنده و گیرکننده در گلو. خفه کننده:
چه می پیچی در این دام گلوپیچ
که جوزی پوده بینی در میان هیچ.
نظامی
لغت نامه دهخدا
نی لاستیکی نرم قابل انعطاف و پیچیدن و حلقه کردن که یک سر آن را به قلیان وصل کنند و سر دیگر بدهان بزند و قلیان کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا پیچ
تصویر وا پیچ
پیچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مچ پیچ
تصویر مچ پیچ
نواری نخی یا پشمی که بمچ پا (و گاه بمچ دست) پیچند
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه گل چیزی را بگیرد، برای جلوگیری از پخش شدن گلهایی که بر اثر دوران چرخهای وسایل نقلیه (اتومبیل دوچرخه و غیره) بخارج پرتاب میشود آلتی در آنها تعبیه شده که بصورت قاب محدب دایره یی شکل روی چرخها را میپوشاند. گلگیر بوسیله مهره هایی که به بست گلگیر معروف است روی بدنه اتومبیل یا وسیله نقلیه دیگر نصب میشود. نوعی مقراض که بوسیله آن گل شمع و چراغ را گیرند: خاکساران زاغنیا محتاج همراهی نیند شمعدان گل کجا در بند گلگیر طلاست ک (عبدالغنی قبول)
فرهنگ لغت هوشیار
میخ آهنین با سر مدور پهن (که بر دروازه کوبند یا میخ چادر و مانند آن) : شب وصل تو نهان آمده ام تا دم صبح ماه را ساخته گل میخی و بر در زده ام. (مسیح کاشی)، دگمه ای که خلخال ودست برنجن را بدان بند کنند
فرهنگ لغت هوشیار
گل افشان گلریز، معطر خوشبو: اگر چه باده فرح بخش و باد گل بیز است ببانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
پوشیده از گل: زمین ز سایه ابر بهار گل پوش است ز جوش لاله و گل خون خاک در جوش است. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل پیکر
تصویر گل پیکر
آنکه اندامی چون گل لطیف دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل پیچا
تصویر دل پیچا
احساس درد و پیچش در روده ها، اسهال شکم روش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل پیچه
تصویر دل پیچه
احساس درد و پیچش در روده ها، اسهال شکم روش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر پیچ
تصویر پر پیچ
پر غم، پر اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
پیچنده گوش، آنکه گوش دیگری را برای تنبیه و سیاست تاب دهد گوشمال دهنده: چو گشت آسمانم چنین گوش پیچ نباید بر آوردن آواز هیچ. (نظامی)، گوشمال تنبیه، پارچه و شالی که به جهت دفع سرما بر دور سر و گوش پیچند، نوعی زینت که در عمامه گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل پیچه
تصویر دل پیچه
((دِ چِ))
احساس درد و پیچش در روده ها، اسهال، شکم روش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گل میخ
تصویر گل میخ
((گُ))
نوعی میخ که سرش پهن است
فرهنگ فارسی معین
((گِ))
پوشش آهنی که بالای چرخ اتومبیل و دوچرخه و موتورسیکلت قرار می دهند برای جلوگیری از پاشیده شدن گل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گل گیر
تصویر گل گیر
آلتی شبیه قیچی که با آن زبانه شمع را می گیرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گل بیز
تصویر گل بیز
((گُ))
گل افشان، گلریز، معطر، خوشبو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نی پیچ
تصویر نی پیچ
((نِ یا نَ))
لوله ساخته از مفتول یا غیره که بر او آن پوست یا پارچه گرفته، یک سر آن به قلیان متصل است و سر دیگر به دهان (به هنگام کشیدن قلیان)
فرهنگ فارسی معین